دیوونه



چشام ضعیفن. نه زیاد، ولی خب در حدی که اگه عینک نزنم سختمه و شاید تو خیابون از شیش قدمی نشناسمتون و سلامتون نکنم. پس اگه سلامم رو نشنیدید یا ندیدید بدونین که چشام ضعیفه.

ولی ضعف چشای من ضعف عددی نیس، ضعف مکانیکیه. یعنی به کسی که نباید نگاه کنم نگاه می‌کنم و مدتی که نباید خیره شم خیره می‌شم و قس علی هذا.

و نقطه‌ی سقوط من همین چشامه. همین چشای بی‌خود که منو مجبور می‌کنن به تو نیگا کنم. چشمایی که بعدش ذره ذره مغز منو از کار می‌ندازن و باعث می‌شن تو بشی اشتباهی که میدونی اشتباهه ولی انجامش می‌دی، مثل مواد مخدر.

ماجرای لبه‌ی پرتگاهی من داره کم کم ظهور پیدا می‌کنه. قدم اول دیوانگیت!


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پارس موبایل پرتال فرهنگی ذابّین طراحی سایت | برنامه نویسی کدام قیمه، کدام ماست؟ دلنوشته‌های روزانه از تجربیاتم days-of-new فروشگاه اینترنتی فایل های پاورپوینت و ورد و فایل های درسی عروس و میکاپ آموزشیار فناوری اطلاعات pdfketab